سالار ::
سه شنبه 84/11/25 ساعت 5:50 عصر
آتش دل
بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد آزمودم دل خود را به هزاران شیوه هیچ چیزش بجز از وصل تو خشنود نکرد آنچه از عشق کشید این دل من ٬که نکشید وانچه در آتش کرد این دل من ٬عود نکرد گفتم : ”این بنده نه در عشق گرو کرد دلی؟“ گفت دلبر که: ”بلی کرد ! ولی زود نکرد! “ گر چه آن لعل لبت عیسی رنجورانست دل رنـجـور مـــرا چارهء بهـــبـــود نکرد جانم از غمزهء تیر افکن تو خسته نشد زانکه جز زلف خوشت را زره و خود نکرد بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد
نوشته های دیگران()